راز آن بوی شگفت» نوشته فریبا کلهر داستانی است با زبان شاعرانه که در آن ابر و گنجشک و سایر موجودات هم نقش دارند و اثر با انبوهی از خرده روایت های به هم پیوسته جلو می رود. سه خط اصلی داستانی در این رمان عبارتند از سیر تاریخی زندگی امام رضا(ع) از مدینه تا مرو و اتفاقات بعدی تا شهادت امام؛ داستان یکی از شیعیان امام در مینه به اسم سلیمان که بعد از هجرت امام رضا (ع) تصمیم می گیرد به دنبال امام بیاید و در راه با فردی به اسم اَخرس روبرو می شود که نسبت به او بدبین است، اما او هم تغییر می کند و عاقبت با هم به مرو می رسند و سلیمان تا آخر در خدمت امامش می ماند؛ و بالاخره خط سوم داستانی، ماجرای مردی است به اسم ابوعبدالله که در بیابان رفتار راهزن ها می شود، آنها چون به او شک می کند که گنجی پنهان داشته باشد او را اسیر می کنند و همراه خود می برند و شکنجه اش می کنند، از جمله در شب سرد او را با لباس نازک بیرون نگه می دارند و دهانش را پر برف می کنند، تا حرف بزند که بدتر او قدرت تکلمش را از دست می دهد ولی با کمک همسر یکی از ان که از این رفتار ظالمانه خسته شده می گریزد. ابوعبدالله و پسرش برای زیارت امام(ع) و شفا گرفتن راهی مرو می شوند، در مرو به سلیمان و اخرس که متحول شده برمی خورند، پسر با زنی یک چشم که یک پایش هم معلولیت دارد آشنا می شود. روزی که موفق به زیارت امام(ع) می شوند، زن هم می آید و معلوم می شود همان کسی است که ابوعبدالله را نجات داده بوده. امام به ابوعبدالله راهی برای درمان زبانش می گوید و با دعایش زن را شفا می دهد. هرچند داستان بعد از این هم ادامه پیدا می کند و تا شهادت امام رضا(ع) و نیز سرنوشت خلیفه مأمون را هم می خوانیم، اما تا آن بخشی از رمان که همۀ این سه خط داستانی و ماجرای افراد مختلف به زیارت امام رضا(ع) و حل مشکلشان ختم می شود.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها